در بخشی از کتاب اسب سیاه میخوانیم :
المور لئونارد نویسندهای بود که در همهی جهان به گفتوگونویسی، صحنههای جاندار و شخصیتهای قوی شهرت داشت ولی طرح داستانهای او پیچیده و بیروح مینمودند. استیون کینگ نویسندهای است که طرح داستانهای فوقالعادهای دارد ولی معمولاً شخصیتهایش جانی ندارند. لئو تولستوی شماری از مهمترین شخصیتهای ادبی را به هنر جهان عرضه کرده و آنها را در دل طرحهای داستانی جذابی تنیده که همیشه راه بهسوی اوجهای چشمگیر میبرد. ولی او هم گاهی کاری میکند که ضربآهنگ رمانش انگار ناگهان میافتد. شاید اینجای کار با خود بگوییم یک نویسندهی بزرگ دستکم باید یا شخصیتهای قوی بیافریند یا طرح داستانی قوی خلق کند. بعد یکدفعه خورخه لوئیس بورخس را داریم که در داستانهای مقالهوارش کار بینظیری خلق کرده و دستبرقضا داستانهایش نه شخصیت دارند و نه طرح. همهی این نویسندهها به موفقیت رسیدهاند، ولی هیچیک شبیه دیگری نیست.یگانه یافتهی بسیار مهم برنامهی اسب سیاه شاید همین تنوع چشمگیر تخصصهای فردی باشد. در هر زمینهای که با متخصصان مختلف گفتوگو میکردیم این نکته را درمییافتیم که تفاوت معناداری میان راههایی که هرکدام برای رسیدن به موفقیت رفتهاند وجود دارد. اینگرید کاروزی همهی راهکارهای استاندارد گلآرایی را دور ریخت و آثار درخشان مختص به خودش را ساخت.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.